هیچی نگو فقط گوش کن!
اینجا که میتونم باهات حرف بزنم؟!اینجا که دیگه کسی صدام و نمیشنوه! اینجا که کسی لب خونی نمیکنه..
خودت بودی٬همونی که دستام و گرفتی تو دستات و گفتی همیشه پیشم بمون!
خودت بودی٬همونی که قسم میخوردی به مهربونی خدا و میگفتی که دوستم داری...
خودت بودی٬ همونی که چشات و میبستی و میومدی جلو تا روی گونت بوسه بزنم! اما من ....
خودت بودی٬همونی که هرچییی که خواستی بهم گفتی و منم خندیدم و بهت گفتم :چششم!
خودت بودی٬همونی که میگفتی تو شاهزاده ی توی قصه ای و من سیندرلا!
خودت بودی٬همونی که پنهونی سر روی شونه های غریبه میزاشتی!
خودت بودی٬همونی که دلش و داد به غریبه و فراموشم کرد!
خودت بودی٬همونی که من و تنها گذاشت و نفهمید که خودش تنها شده!
خودت بودی ٬همونی که روزات و با اسم من شروع میکردی و شبا با یادم به خواب میرفتی؟!
خودت بودی٬همونی که بهم میگفت به هیچکس اعتماد نکنم حتی به تو...
خودت بودی ٬همونی که دستام و تنها گذاشت درست موقعی که میلرزیدم!میترسیدم!
خودت بودی٬همونی که بدن بدون نبض من و توی خاک گذاشت و برام اشک هم ریخت!
خودت بودی٬همونی که باورم کرد و حالا...
خودت بودی٬ خودت بودی! همونی که توی فال عاشقم بودی و ازم دلخور...
خودت بودی٬ خودت خودت خودت..
انکار میکنی باز؟!!!!!